علی کشوری دوغایی

متن مرتبط با «های» در سایت علی کشوری دوغایی نوشته شده است

طبقه بندی ساختارگرایانه شیوه های روایتگری در هنرهای نمایشی

  • داستان مدت هاست که تمام شده. حالا داستان گویی است که ادامه دارد..با سلام و درود بر دوستان و همکاران عزیزبه لطف و یاری یزدان پاکمقاله مستخرج از رساله دکتری بنده با عنوان؛"طبقه بندی ساختارگرایانه شیوه های روایتگری در هنرهای نمایشی"" Structural Classification of Narrative Techniques in the Performance Arts "در نوبت بهار فصلنامه علمی "پژوهش های ارتباطی" به چاپ رسید.این مقاله که با همیاری اساتید ارجمندم؛دکتر مهدی پوررضائیانودکتر خشایار قاضی زادهبه سرانجام رسید، طبقه بندی جامعی از همه شیوه ها و تکنیک های روایتگری در هنرهای نمایشی است که می تواند همچون کتابچه ای راهنما و به شکلی موجز به کمک نمایشنامه نویسان، فیلمنامه نویسان، تهیه کنندگان و کارگردانان نمایش و تئاتر، سینما و تلویزیون آمده و آنها را در ارائه آثار هنری خود، بویژه در قالب هایی نو و بدیع یاری نماید.این اثر که پس از یکسال تلاش و برای نخستین بار در تاریخ روایت شناسی جهان اقدام به ارائه طبقه بندی جامع نموده است، سعی دارد در قالب صفحات محدود یک مقاله، تمامی ابزارهای پیش روی روایتگران روایت داستانی را آشکار نماید تا گرهی از معضل تکراری بودن ملال آور روایت و روایتگری در آثار داستانی و نمایشی باز شود.✍ تقدیمی کوچکیست به جهان جذاب هنرهای نمایشیلینک دسترسی به مقاله  + نوشته شده در یکشنبه سوم مرداد ۱۴۰۰ ساعت 17:38 توسط علی کشوری  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • عکس های پشت صحنه ی فیلم سینمایی "پنجشنبه آخر ماه"

  • باقی عکس ها در www.lenzor.com/p/9lp60 یا اینستاگرام من aria_keshvari , ...ادامه مطلب

  • داستان کوتاه "مستاجرهای آقای بابی ساندز" Tenant Mr.Bobby Sands

  •   مستاجرهای آقای بابی ساندز   مرد همچنان که چشمانش را بسته بود، سعی کرد تا باز کردن پتوی پیچیده شده لای پاهایش آنقدر هوشیارش نکند که خواب از سرش بپرد..! آخر این موقع از صبح خیلی جان می دهد برای خوابیدن.. سوز بدی را نزدیک صبح حس کرده بود. زیر لب نجوا کرد - اه.. لعنتی باز یادم رفته سر شبی شومینه رو روشن کنم.. نکنه بچه ها سرما بخورن ! اما این نگرانی آنقدر جدی نبود که قید خواب نازش را بزند. پس خودش را جمع کرد و پتو را دور خود پیچید.. همسرش به نشانه ی اعتراض به کشیده شدن پتو، سقلمه ای بهش زد. پس پتو را کمی رها کرد..! اما هنوز چشمانش پر خواب نشده بود که صدای درب بلند شد., ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها